90.2.17
امروز صبح باید میرفتم تا فیش بیمه ام رو واسه ماههای دیگه شارژ میکردم کارگزاری بیمه هم تو تهرانپارس بود و یه مسیر طولانی رو باهم میرفتیم همش میترسیدم نکنه منو اذیت کنی ولی امروز دخمل خیلی خیلی خوبی بود تو راه هم دست مامانی رو گرفتی تا من گم نشم دیگه باید از هزار ترفند استفاده کنم تادخملم دستم رو بگیره . تو راه برگشت رفتیم فلکه اول و کمی از شما عکس گرفتم مگه حالا نگاه میکردی به دوربین ؛ یه سری هم قهر کردی که عکس نگیری کشتی منو با این همه ناز و ادا ، کی میخواد در آینده مثل بابا و مامان این همه ناز رو بخره خدا میدونه : آخه ببین چه عکس قشنگی میشد حالا قهر کردی و دوربین رو نگاه نمیکنی . آدمک او...
نویسنده :
مامان متین
17:00